سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وطن پرستی دهخدا

سایت جبهه ملی ایران چندی پیش در حاشیه انتشار زندگینامه استاد علی‌اکبر دهخدا، ادیب و شاعر نام‌آشنای معاصر و صاحب «لغتنامه دهخدا»‌، به انتشار نامه دعوت رئیس اداره اطلاعات سفارت آمریکا برای مصاحبه با رادیو صدای آمریکا و پاسخ دهخدا به وی پرداخت که در پی می‌آید:

19 دی 1332
خیابان ایرانشهر، فیشرآباد، تهران
آقای محترم؛ صدای آمریکا در نظر دارد برنامه‌ای از زندگانی دانشمندان و سخنوران ایرانی، در بخش فارسی صدای آمریکا از نیویورک پخش نماید. این اداره جنابعالی را نیز برای معرفی به شنوندگان ایرانی برگزیده است. در صورتی که موافقت فرمایید، ممکن است کتباً یا شفاهاً نظر خودتان را اطلاع فرمایید تا برای مصاحبه با شما ترتیب لازم اتخاذ گردد.
ضمناً در نظر است که علاوه بر ذکر زندگانی و سوابق ادبی سرکار، قطعه ای نیز از جدیدترین آثار منظوم یا منثور شما پخش گردد.

بدیهی است صدای آمریکا ترجیح می دهد که قطعه انتخابی سرکار، جدید و قبلاً در مطبوعات ایران درج نگردیده باشد. چنانچه خودتان نیز برای تهیه این برنامه جالب، نظری داشته باشید، از پیشنهاد سرکار حُسن استقبال به عمل خواهد آمد.

با تقدیم احترامات فائقه
سی. ادوارد. ولز
رئیس اداره اطلاعات سفارت کبرای آمریکا

***        ***         ***          ***         ***  

جناب آقای سی. ادوارد. ولز، رئیس اداره اطلاعات سفارت کبرای آمریکا
نامه مورخه 19 دی ماه 1332 جنابعالی رسید، و از این‌که این ناچیز را لایق شمرده‌اید که در بخش فارسی صدای آمریکا از نیویورک، شرح حال مرا انتشار بدهید متشکرم.

شرح حال من و امثال مرا در جراید ایران و رادیوهای ایران و بعضی از دول خارجه، مکرر گفته اند. اگر به انگلیسی این کار می شد، تا حدٌی مفید بود؛ برای اینکه ممالک متحده آمریکا، عده‌ای از مردم ایران را بشناسند. ولی به فارسی، تکرار مکرٌرات خواهد بود، و به عقیده من نتیجه ندارد.

و چون اجازه داده‌اید که نظریات خود را در این باره بگویم و اگر خوب بود حُسن استقبال خواهید کرد، این است که زحمت می‌دهم، بهتر این است که اداره اطلاعات سفارت کبرای آمریکا به زبان انگلیسی، اشخاصی را که لایق می داند معرفی کند. و بهتر از آن این است که در صدای آمریکا به زبان انگلیسی برای مردم ممالک متحده شرح داده شود که در آسیا مملکتی به اسم ایران هست که خانه‌های قراء و قصبات آنجا، در، و صندوق‌های آنها قفل ندارد، و در آن خانه ها و صندوق‌ها طلا و جواهرات هم هست، و هر صبح مردم قریه، از زن و مرد به صحرا می‌روند و مشغول زراعت می‌شوند، و هیچ وقت نشده است وقتی که به خانه برگردند، چیزی از اموال آنان به سرقت رفته باشد.

یا یک شتردار ایرانی که دو شتر دارد و جای او معلوم نیست که در کدام قسمت مملکت است، به بازار ایران می آید و در ازای «پنج دلار» دو بار زعفران یا ابریشم برای صد فرسخ راه حمل می‌کند و نصف کرایه را در مبداء و نصف دیگر آن را در مقصد دریافت می‌دارد، و همیشه این نوع مال‌التجاره‌ها سالم به مقصد می‌رسد.

و نیز دو تاجر ایرانی، صبح شفاهاً با یکدیگر معامله می‌کنند و در حدود چند میلیون، و عصر خریدار که هنوز نه پول داده است و نه مبیع آن را گرفته است، چند صد هزار تومان ضرر می کند. معهذا هیچ وقت آن معامله را فسخ نمی‌کند و آن ضرر را متحمٌل می‌شود.

اینهاست که از این گوشه آسیا شما می‌توانید به ملت خودتان اطلاعات بدهید، تا آنها بدانند در اینجا به طوری که انگلیسی‌ها ایران را معرفی کرده‌اند، یک مشت آدمخوار زندگی نمی‌کنند، و از طرف دیگر به فارسی، به عقیده من خوب است که در صدای آمریکا، طرز آزادی ممالک متحده آمریکا را در جنگ‌های استقلال، به ایرانیان بیاموزید و بگویید که چگونه توانسته‌اید از دست استعمار خلاص شوید؟ و تشویق کنید که واشنگتن‌ها و فرانکلن‌ها در ایران، برای حفظ استقلال از همان طرق بروند.

در خاتمه با تشکر از لطف شما احترامات خود را تقدیم می‌دارد.
علی‌اکبر دهخدا
                                                                                                             به نقل از سایت بازتاب

 


عصر جمعه

 عصر جمعه شد ودلمان باز گرفت از خودمان شعر که نه معرکی در نمودیم :

جمعه ای باز گذشت وبه برم یار نیامد                    صنم بت شکـنم باز به دیدار نیامد

دل ودلدار جهان ،‏ساقی اسرار نهان                     مهدی صاحب زمان آن مه عیار نیامد

                                           ***********

اهل عالم به دعا دست نمایید فراز                     جمله این جمله بگویید به صد سوز وگداز

ای خداوند جهان مهدی ما باز فرست                   ورنـه دیگر به در کعبـه نیاریم نـماز


وبلاگیه

سلام . فی الواقع از بس بیکار بودیم _ نه این که امتحانات پایان ترمه _ گفتیم ما هم مر خود وبلاگی تعبیه نماییم و در آن بنویسیم حالا از حرف حسابی تا چرت وپرت . الحمدلله در این وبلاگستان کی به کیه ؟ تاریکیه از این لحاظ مشکلی نیست . البته و صد البته واقفیم که باز دید کنند گان این وبلاگ فخیمه از انگشتان دست در سال هم تجاوز نخواهد نمود . چیکار کنیم الان اگر از جنس شامپو لطیفه بودیم . . . بخشید از جنس لطیف بودیم ده روز نگذشته صدها بازدید کننده وده ها نظر دهنده وبلاگمان را پاتوق خویش میکردند وهی برایمان از خودشان عشقولانه در میکردند .ولی خوب فعلا در این دوره چیزی که زیاده جنس مذکر هیچ کس هم ازش احوالی نمیگیره نه هم جنسها نه غیر هم جنسها . بگذریم . به هرحال خیلی اینجا نمونید که چیزی گیرتون نمیاد جز اتلاف وقت .                                                                                                                    

                                                                                                                     موفق باشید